طی سالیان اخیر تئوری محدودیتها به عنوان یک فلسفهی مدیریتی موثر برای مسائل تولید ترکیبی در جهت افزایش سود به کار گرفته شدهاست. هدف اصلی این تئوری، کسب پول و سودآوری از طریق شناسایی گلوگاهها و رفع یا هموار نمودن آنهاست. از سویی در اغلب سیستمهای تولیدی برخی پارامترها، قطعی نبوده و با نوعی ابهام همراه هستند. از اینرو تئوری مجموعههای فازی به عنوان ابزاری مفید میتواند در این موارد، مورد استفاده قرار گیرد.
در این مقاله دو مسأله تولید ترکیبی به کمک دو روشِ تئوری محدودیتها و برنامهریزی خطی فازی، حل شده و مورد بررسی قرار میگیرند و در عین حال که نتایج آنها با هم مقایسه میشوند، الگوریتمی نیز بر مبنای تئوری محدودیتها جهت حل مسائل تولید ترکیبی با زمان پردازش و ظرفیت فازی ارائه میگردد. نتایج اولیه نشان میدهند که تئوری محدودیتها در مسائل چندگلوگاهی دارای کارایی چندانی نبوده و فقط در مسائل تک گلوگاهی میتوانند مفید واقع شوند، در حالیکه روش برنامهریزی خطی فازی میتواند در کلیه مسائل تک گلوگاهی و چند گلوگاهی جوابهای مناسبی به دست آورد. این در حالی است که در برخی از روشهای حل برنامهریزی خطی فازی، محدودیتهایی وجود دارند که نمیتوان همواره جواب شرایط مورد نظر را در آنها یافت .
بازنشر اطلاعات | |
این مقاله تحت شرایط Creative Commons Attribution-NonCommercial 4.0 International License قابل بازنشر است. |